داستان فریب خوردن حضرت آدم و حوا از زبان یک آبادانی اصیل:
خدا وقتی آدم و حوا رو خلق کرد فرستادشون توی یه بهشتی به اسم«آبودان»
بهشون گفت از همه ی امکانات استفاده کنید غیر از عینک ریبن
ای فقط خاص بچا آبودانه
.
خلاصه اینا هم تا تونستن فلافل و سمبوسه و پاکورا خوردن و توی شط شنا کردن
.
تا یه روز شیطون اومد سراغ آدم
.
شیطون:سلام آدم.خوبی کوکا؟
آدم:ها خوبوم
شیطون:پ تو داری تو آبودان راه می ری بدون عینک ریبن؟خداییش سه داره.
آدم:ها چته.اومدی گولوم بزنی؟مو می خوام تقوا پیشه کنم.
شیطون:ولک مو بخاطر خودت می گم.ببین حوا اصلا نگات نمی کنه.
خلاصه آدم گول خورد و عینک ریبن رو زد.یکی هم به حوا داد.
خدا هم تا فهمید غضبشون کرد و فرستادشون حومه ی آبودان.
تا بالاخره بعد چهل سال خدا بهشون شما ها هم می تونین ریبن بزنید ولی جاتون حو مه ی آبودانه.
تموم شد کوکا